سوباسا

کاپیتان سوباسا یک مانگای پرطرفدار و قدیمی است که توسط یویچی تاکاهاشی ( Yoichi Takahashi ) در سال ۱۹۸۱ نوشته شده است. این مانگا داستان پسرکی نوجوان را روایت می کند که عاشق فوتبال است و آرزو دارد که با پیراهن تیم ملی ژاپن جام جهانی را بدست آورد. این نوجوان سوباسا اوزارا ( Tsubasa Ozora ) نام دارد که معنی نامش به فارسی می شود “بال های بزرگ آسمان”.
سوباسا اوزارا دانش آموز دوران ابتدایی ژاپنی است که عاشق فوتبال است و آرزو دارد روزی در جام جهانی برای ژاپن قهرمان شود. او با مادرش در ژاپن زندگی میکند، درحالی که پدرش کاپیتان کشتی است و دور دنیا دریانوردی می کند.

فوتبالیستها
سوباسا اوزورا با لقب سوکر نو موشیگو ( Soccer no Moshigo ) که به معنی “فرستاده شده از بهشت  فوتبال”. وقتی او هنوز فقط یک سال داشته، در حالی که با توپ فوتبال بازی می کرده به دنبال توپ جلوی اتوبوس می رود. در آن لحظه توپ فوبتال را بغل می کند و تصادف میکند، اما توپ فوتبال مانع از برخورد شدید اتوبوس با او می شود و مانند بالشتک هوا عمل میکند و او را به سمتی پرت می کند، ولی پس از چند ثانیه سوباسا دوباره به همراه توپش از زمین بلند می شود.

منبع : ویکی پدیا انگلیسی

 Tags: , , , , , , , ,

31 comments

  1. نازنین گفت:

    این سوباسای لوس هم ما رو کشت با این عموجان….عموجانش just کاکرو

  2. مهسا گفت:

    فقط ماتسویاما و میزوگی هم بهترین بازیکن هستن و هم خیلی زیبا

  3. نازنین گفت:

    «کاکرو یوگا» یکی از شخصیتهای مهم در تاریخ فوتبال و تماشای فوتبال و جمعه بعدازظهرهای ما ست. چیزی که می¬خواهم در این نوشتار فاش کنم بی¬مهری و بی¬رحمی نویسندگان و کارگردان و طراحان این کارتون است. شاید برای شروع بهتر باشد تا نقش این کاراکتر را توضیح دهیم و در ادامه یک تحلیل روانشناختی از آن ارائه کنیم.
    در مرحلۀ اول و در کنار شخصیت اصلی «سوباسا»، کلی ترین نقش این کاراکتر را شاید بتوان در عنوان «رقیب» خلاصه کرد. کل این داستان نیاز به یک رقیب داشت، رقیبی که خواهان شکست سوباسا به هر نحوی بود و از هیچ کاری مضایقه نمی¬کرد (محتوای بی¬نهایت تکرار شدۀ اکثر کارتن¬ها! از هاچ زنبور عسل بگیرید تا همین روباه و خروس خودمان) و این را می¬توان در تمرینات سخت، تکل¬های وحشتناک، شوت های برق آسا (ببر آسا؟! رعد آسا؟!) در حد کج کردن دیوارۀ دروازه یا سوراخ کردن دیوار دید. کارگردان در واقع در مقابل شخصیت اصلی -سوباسا- یک شخصیت رقیب گذاشت. طوری که بازی¬ها در نهایت به فینال ختم می¬شد و در نهایت این دو رویاروی یکدیگر قرار می¬گرفتند و این مسابقه در نهایت یا شکست شخصیت محبوب و اصلی را در پی داشت یا پیروزی. اینکه مخاطب کودک و نوجوان فکر کند اگر شخصیت محبوبش شکست بخورد چه می¬شود.. اگر ای¬کیوسان شکست بخورد، اگر برونکا چوبین را شکست دهد… همین حس تمام شدن و خورد شدن شخصیت اصلی باعث می¬شد که رقیب هرقدر هم کار درست باشد، باز در نزد مخاطب شخصیتی منفور داشته باشد یا حداقل محبوب نباشد، کاری که در این کارتون هم شد.
    از طرفی دیگر چون از کودکی پدر خود را از دست داده بود و بر خلاف دیگر بازیکنان کار می¬کرد وبه پخش روزنامه و شیر می¬پرداخت و شش سر عائله را نان می¬داد، همین باعث شد که به تدریج دارای شخصیتی بالغ شود و همین ها باعث می¬شد تا روحی به مراتب خشن تر داشته باشد و تنها با عضو کوچک و مطیع تیم «تاک¬شی» بتواند طرح دوستی بریزد وبا یار گرمابه و گلستان خود یک زوج موفق را تشکیل دهند!
    از ویژگی های شخصیت او خودسری و خودرایی بود و این را می توان از غیبت بی اطلاع و ناگهانی او و رفتن به جزیره اوکیناوا و شوت درمانی¬های سخت پی برد. تیم تحت نظر او اداره می¬شد. اگر او کنار گذاشته می¬شد کل تیم کنار می¬کشید. (به یاد داریم اعضای تیم برای راضی کردن مربی کلهم اجمعین نزد مربی رفتند و درخواست عفو کاکرو را دادند، حتی حاضر به استعفای مربی اصلی خود شدند.) حالا وقتی این ویژگی¬ها و سایر ویژگی¬های شخصیتی مثل خشم و زود عصبانی شدن، ، کم حرف بودن، کم صبری، عصبی بودن، را در نظر می¬آوریم می¬بینیم که اینها تنها در سایۀ همان نقش رقیب است که بوجود آمده است.
    در سایۀ نقش رقیب کلی¬ترین ویژگی شخصیت کاکرو یوگا، یعنی «مبارزه طلبی» نمود پیدا می¬کند. این ویژگی محور و مبنای شخصیتی او را می¬سازد و سایر ویژگی¬ها در حاشیۀ آن به وجود می¬آیند یا آشکار می¬شوند. کاکرویوگا درواقع یکی از همان سامورایی های سرسخت چندصد سال پیش ژاپن بود که به جای شمشیر در دست، با توپ می¬جنگید! اما آنچه برای کاکرو اهمیت فوق العاده¬ای داشت -حتی بیشتر از قهرمانی در فینال- مبارزه با سوباسا بود. به یاد داریم به اوت زدن¬های توپ از روی عمد برای ورود سوباسا به زمین بعد از مصدومیت، یا رویارویی تک به تک با او بدون توجه به سایر افراد تیم. در واقع او خواستار یک مبارز بود و یک مبارزۀ عالی. اما از آنجا که در تمام کارتن¬ها معمولا یک آدم بده وجود دارد، سعی شد تا شخصیت کاکرو یوگا هم به همین صورت و شخصیتی تیره نشان داده شود؛ دقت می¬کردید میمیک چهرۀ کاکرو و حتی کل تیم هم به نسبت خشن تر از تیم شاهین بود. یا رنگ پوست تیره تر بود (که از فاصلۀ دور تصویربرداری از زمین قابل تشخیص بود).
    با این تفاسیر به این نتیجه می¬رسیم که آنچه برای کاکرو اهمیت ویژه¬ای داشت مبارزه بود و نه برد و باخت. یک مبارزۀ رو در رو
    هرچه فکر می¬کنم که در بین شخصیتهای کارتونی شباهتی با او پیدا کنم چیزی به خاطرم نمی¬رسد.. او یک اسطوره بود. اسطوره ی مبارزه طلبی..

  4. نازنین گفت:

    بالایی با این که درازه ولی حتما بخونینش تا با شخصیت کاکرو آشنا شید

  5. وبلاگچی گفت:

    خیلی عالیه کارت ادامه بده یه موضوع خاص که کم پیدا میشه توی وبلاگ ها من عاشق فوتبالیست ها بودم smile

  6. ZAREB گفت:

    کسی این عکس اولی رو در ابعاد بزرگ داره؟؟؟؟؟؟؟

  7. ZAREB گفت:

    عکس دومی رو چطور؟

  8. نسترن گفت:

    پس چرا همش به سوباسا می گن کاپیتان مگه میزوگی کاکرو کاپیتان نیستن

  9. نسترن گفت:

    بچگی سوبا چه ناز و بامزست همشون بچه های خوبی هستن ازمیزوگی گرفته تا کاکرو سوبا ماتسویاما (عشقم)تا ایشی زاکی

    • امیر گفت:

      فقط سوبا و تارو

      • نسترن گفت:

        مگه فقط سوبا و تارو ادم هستن و خوشتیپ پس بقیه چی؟میزوگی ماتسویاما کاکرو نیتا

        • نازنین گفت:

          راستشو بخوای از عکس بچگی سوبا خیلی خوشم میاد.خیلی نازه.آدم وقتی میبیندش قند تو دلش آب میشه.کاکرو بچه هم که بود ،بازم مثل یه مرد از خونوادش دفاع میکرد،کاکرو واقعا منو با این کاراش دگرگون میکنه(خیلی مرده).واکاشی مازو هم که وقتی بچه بود خیلی خوشگل بود،به نطر من وقتی بچه بود قیافش خیلی خوشگل و منحصر به فردبود،خیلی هم شبیه کاکرو بود.از همون دقیقه ی اول فکر کردم این دو تا برادران،تا اینکه بالاخره بابای واکاشی رو دیدم بعد مطمئن شدم برادر نیستن.از بچگی ماتسویاما اصلا خوشم نمیاد،ولی وقتی بزرگتر شد خیلی ازش خوشم اومد.میزوگی و تارو هم که همیشه یه جورن.تاکشی که بچه بود خیلی زشت بود(البته خیلی هم نه ولی نسبت به بقیه قیافش مالی نبود)ولی وقتی بزرگ شد اون هم خوب شد.برادران تاچیبانا هم بچه که بودن خیلی با مزه بودن.از بچگی واکی بی نهایت خوشم میاد.اصلا اخلاقش منو کشته بود.اون موقع هم قیافش از همه بهتر بود(البته تا قبل از اینکه کاکرو و بقیه بچه ها بیان).نیتا هم خیلی ملوسه.کسه دیگه ای مونده؟

          • نازنین گفت:

            کیزوگی هم موهاش خیلی باحال بودولی وقتی بزرگ شد موهاش بهتر شدوایشی زاکی از بچگی منو یاد قصابا مینداخت(با اینکه سیبیل نداشت)و ایزاوا خیلی خوشگل بود.تاکی هم با اون دندوناش خیلی بانمک بودوموریزاکی خیلی سربه زیر بود(الانش هم همینطوره).کاتازوگی هم که موهاش از همون اول سفید بود.ماسارو با اون عینکش و اون موهاش(موهاش خیلی مسخره بود)حالمو به هم میزد.سانایی از هون دقیقه ی اول که سوبا رو دید عکس قلب تو چشاش ظاهر شد(آخر هم که با سوبا ازدواج میکنه).دیگه کسی رو یادم نمیاد.شما اگه یادتون اومد بگین.

          • نسترن گفت:

            سانو هیچ وقت چشاش معلوم نیست مو هاش رو صورتشه خیلی هم کوچولوه وقتی کنار زوگیتو وایمیسته میشن فیل و فنجون

          • نسترن گفت:

            من خیلی از قسمت های فوتبالیستها رو ندیدم واقعا حیف شد قسمت های اول فوتبالیستها رو ندیدم بچگیاشونو ندیدم تاکشی یادمه که بچه بود مو نداشت زشت بود ولی بعدا که موهاش بلند شد قیافش بهتر شد ایشی زاکی هم که از همون اول قیافه نداشت تاکی هم که قیافش شبیه برادران تاچیبانا ست میزوگی قیافش خیلی مظلومه خواهرش هم قشنگه تارو هم مظلوم و نازه کاکرو هم قشنگ و جذابه واکاشی زوما که خیلی جذابه هایاتا هم زیاد قشنگ نیست زوگیتو هم حرف زدنش بانمکه من از ماتسویاما خیلی خوشم میاد خیلی خوشگله از صداش خیلی خوشم میاد اشنایدر هم که خیلی نازه حالا باید دی وی دیشو بخرم

          • نازنین گفت:

            بچگیهاشون رو تقریبا وسطای سریال میزاره.یه نکته:معلوم شد خواهر میزوگی در اصل خواهرش نیست دوست دخترشه.

          • نازنین گفت:

            هایاتا صداش قشنگه.پیر خوشگل نیست.اشنایدر خوشگله.من از اول که هنوز معلوم نشده بود زوگیتو بازیکنه و کنار سانو وایساده بود فکر کردم زوگیتو بابای سانوست(واقعا هیکلیه).یکی از بازیکنای توهو هست که صداش خیلی خنده داره ولی اسمشو نمیدونم.استیو و بازیکنای تیمش روی زوگیتو رو هم کم کردن.

    • فرشاد گفت:

      ایشی هم کاپتان بوده.

  10. سارا گفت:

    من عاشق اون قسمتیم که خاطرات کودکی کاکرو و مرگ پدرش رو نشون میده و اینکه چطور همه شریکای پدرش به اون خیانت کردن و چطور وضعشون از این رو به اون رو شد و نشون میده که این خشونت و تکروی کردنش به خاطر همون اتفاقاتیه که براش افتاده و اون بی اعتمادییه که به همه پیدا کرده… واقعا وقتی آدم بچگی سوبا رو با کاکرو مقایسه می کنه احترامش به کاکرو صد برابر میشه ، خیلی غم انگیز بود اون قسمت . راستی کاکرو هم وقتی ک.چولو بود خیلی ناز و ملوس بود!

    • نازنین گفت:

      کاکرو از بچگی هم مثل یه مرد از خونوادش دفاع میکرد.کیف کردم وقتی تو روی شریکای باباش وایساد.صحنه ی خیلی قشنگی بود.آفرین به کاکرو

  11. yalda گفت:

    سلام .
    لطفا راجع به خوان دیاز و پاسکال هم مطلب بذارید .

    • فرشاد گفت:

      نسبت دیاز به پاسکال مثل نسبت سوبا به تارو است بطوریکه وقتی در بچکی سوبا ،‌تارو رو ملاقات کرد ، همزمان دیاز پاسکال رو ملاقات کرد و داستان از همینجا شروع میشه که پاسکال یه بچه ای بوده که پدر و مادرش فوت میکنن و دوستی‌بنام پاسکال پیدا میکنه که همونطور که گفتم مثل داستان سوبا و تارو این دوتا اونقدر مهارت کسب میکنن که وقتی مربی باراباس اونا رو تو خیابان در حال دیدن حرکات موحشه یعنی اعجاب انگیز سیب در هوا رو میبینه ( مال سوباسا لیمو ترش بود )
      تصمیم میگیره که اون دو بچه رو ببره تو تیم ملی آرژانتین و تعلیمات حرفه ای بهشون بده.
      جان هونگ عموی سوبا و مربی باراباس ۲ دوست خوب و ۲ رقیب همیشگی بودند و فکر میکنم قرار مدار میزارن که ببین بازیکنی که جان تربیت کرده برتره یا دیازی که باراباس تعلیمش داده ( فلاش بک به جام جهانی – گفتگوی بین ۲ مربی حین بازی آرژانتین و ژاپن ).
      درهر حال دیاز اونقدر بازیهاش رو بدون شکست میبره تا جاییکه مقرور میشه و وقتی سوباسا اعصابش رو خورد میکنه قاط میزنه و می خواد همش تک روی کنه و به پاسکال جون پاس نمیده و همکاری تیمی رو فراموش میکنه ( اگه همکاری تیم فرانو رو داشت فکر کنم ۱۰ تا گل رو میزدن )
      و باعث میشه تیمش ببازه.
      زحمت کشیدند که تیم ایتالیا رو شکست دادند ( کنایه : جینو دستش با شوت ببرآسا قلم شده بود ).
      امابااخره دیازم مثل افرادی چون پییر ،‌ناپلیو ، استیو ، اشنایدر ، و غیره چه در داخل و چه خارج تسلیم شد.
      میزوگی تو این مسابقات نقش تشویق کننده به حمله داشت.

      اگه جاییش اشتباهه درستش کنید.

Comments are closed.